عشق یعنی رسیدن به بی نهایت حس خود خواهی یا دگرخواهی نسبت به یه نفر دیگه!!!
بعنی چی؟ بیشتر توضیح می دهم.
بعضی آدم ها به خاطر خودخواهی عاشق می شن
ما این دسته رو معمولا توی صفحه ی حوادث رومه ها می بینیم
که به خاطر کامیاب نشدن اسید تو صورت عشقشون ریختن
یا شاید هم خفه اش کردن
مصداق بارزضرب المثل((دیگی که واسه من نجوشه سر سگ توش بجوشه هستن))
اینا سلول به سلول شخص مقابل رو برای خودشونمی خوان.شاید عاشق های واقعی این دسته باشن!!
ممکنه بگین این افراد اصن عاشق نیستن ولی خب تا وقتی کهحسی به طرف مقابل هست عشق، هست
فک می کنم بهترین اسمی که روشون می شه گذاشت تروریست های عاشقه!!!
دسته دیگه کسایی هستن که توی عشق به نهایت حس دگر خواهی مبتلا می شن
تمام خواسته ها،اهداف،امیال و حتی آرمان هاشونرو به خاطر طرف مقابل فدا می کنن
دسته ی ظریفی هستن که یا مثل فرهاد تو راه عشق جون از بدنشون خارج میشه
مثل مجنوندیوونه میشن یا شکل امروزی با خوردن چند تا قرص همه چیز رو تموم می کنن!!!
اینا توی کتاب های داستان زیاد هستن شماهم تقریبا همه شون رو می شناسید ولی معمولا متعلق به توی داستان ها افسانه هستن.
از عشقم فشنگی ساختم
ناکامی ام را تفنگی کردم
و ماشه را چکاندم
تا عشقم را همیشه به همراه داشته باشی!!!
تو مدار زندگیتون سر راه نگرانی مقاومت بگذارید
با گذاشتن یه دیود مع سر راه ناراحتی راهش رو برای همیشه ببندید
خازن قلبتون را پر از انرژی مثبت کنید
برای کسایی که دوستشون دارید مث یه ترانزیستور باشید
با گذاشتن یه فیلتر قوی از ورود افرادی که می خوان
تو زندگیتون نویز ایجاد کنند جلوگیری کنید
وقتی پیش کسی هستید که دوستش دارید ز ولتاژ مدار فارغ شوید.
به چند سال گذشته که نگاه می کنم،منظورم
چهار سال گذشته اس،می بینم تقریبا تو
رسیدن به تمام اهدافم شکست خوردم
همه چیز از اون اتفاق شروع شد
و من پافشاری کردم که همچنان
باید همین مسیر رو ادامه بدم
ولی الان که به گذشته فکر می کنم
می بینم واقعا ارزش این همه انرژی
موقعیت و از همه مهم تر لحظاتی
که می تونستم با شادی بگذرونم
رو نداشت.
شاید وقتش باشه که دیگه بی خیال
شد و از نو شروع کرد.
درباره این سایت